گفتنیها کم نیست ! ..تو

Friday, March 25, 2005

بوی عيدی... بوی دود...بوی كاغذ رنگی

بوی عيدی... بوی دود...بوی كاغذ رنگی

بوی تند ماهی دودی وسط سفره نو

بوی ياس جانماز ترمه مادر بزرگ

با اينا زمستونو سر می كنم

با اينا خستگيمو در می كنم

شاديه شكستن قلك پول

وحشت كم شدن سكه عيدی از شمردن زياد

بوی اسكناس تا نخورده ی لای كتاب

با اينا زمستون و سر ميكنم

با ايناخستگيمو در ميكنم

فكر قاشق زدن يه دختر چادر سياه

شوق يك خيز بلند از روي بوته هاي نور

برق كفش جفت شده تو گنجه ها

با اينا زمستونوسرميكنم

با ايناخستگيمو در ميكنم

عشق يك ستاره ساختن با دو لك

ترس ناتموم گذاشتن جريمه های عيد مدرسه

بوی گل محمدی كه خشك شده لای كتاب

با اينا زمستونو سر ميكنم

با اينا خستگيمو در می كنم

بوی باغچه بوی حوض عطرخوب نذ ری

شب جمعه پی فانوس توی كوچه گم شدن

توی جوی لاجوردی هوس يه آب تنی

با اينا زمستونو سر مي كنم

با اينا خستگيمو در ميكنم

با اينا زمستونو سر مي كنم

با اينا خستگيمو در ميكنم


« شهيار قنبری »


0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home